کارآفرینی به نام احد عظیم زاده

کارآفرینی به نام احد عظیم زاده

احد عظیم زاده موفق ترین «بیزینس من» فرش دستباف در دنیاست! زندگی نامه این کارآفرین برتر می تواند الهام بخش نسل جوان باشد.

نویسنده و کارگردان: فاطمه سادات محمد پور

شرایط سخت همچون کوهی سوزان سرشت خام انسان را همچون فولاد آبدیده می کند.

قهرمان این قسمت با ثروت افسانه ای خود شاهد زنده ایست بر این مدعا.

شخص خودساخته ای که نه با پشتوانه ثروتی باد آورده بلکه با سعی و تلاش و اندکی امید توانسته به رویاهایش جامه عمل بپوشاند.

کودکی احد عظیم زاده چگونه گذشت؟

دهمین روز از آذرماه 1336 بود که عبدالله و خورشید صاحب ششمین فرزند خود شدند.

خوشحالی عبدالله زمانی بیشتر شد که دانست همسرش سالم و مولود جدید یک پسر است.

حالا دارایی او یک کارگاه کوچک قالی بافی بود و 2 پسر.

عبدالله 5 دختر نیز داشت اما به اعتراف خودش این پسرانش بودند که راهبرش می شدند.

احد عظیم زاد ه خود می گوید: خوانواده ما، پدرم کارخانه قالی بافی داشته و 2 تا برادر بودیم و 5 تا خواهر.

عبدالله هر زمان که می توانست پسرها را به کارگاه قالی بافی میبرد تا با نوع کار وی آشنا شوند.

او قالی بافی را به پسرانش نمی آموخت، مهر آن را در دلشان می کاشت.

پدر از سختی کار نمی گفت، از نقوش زنده در دل این فرشها قصه ها می گفت.

احد می گوید: وقتی 4 سالم بود بابام منو می آورد اسکو نزدیک دهمون، اونجا 2 دست کت و شلوار که پسرانه دوخته بودن، اینها را تن من می کرد و با برادر بزرگم که 6 سال بزرگتر از منه

به ایشون می گفت: ببین تمامی کارهایی که اگه من نتونستم انجام بدم این برادر کوچیکت ادا میکنه.

به برادر بزرگم می گفت به تو زیاد امید ندارم اما این پسر یه روز به جایی میرسه که اسم جهانی پیدا میکنه.

احد عظیم زاده پشتیبان خود را از دست می دهد

احد می گوید:  پدرم سرطان گرفت.

مدرسه بودم، کلاس اول، بابام فوت کرد.

بدترین روز زندگیم زمانی بود که منو بردن بالای جنازه بابام.

شش سال شب و روز گریه کردم که چرا پدرمو از دست دادم.

اونجا شب جمعه ها، اسکو بازاری هست، همه از دهات و اطراف می اومدن اونجا، همه با پدر و برادراشون می اومدن اونجا خرید می کردن و .. اما من پدر نداشتم و فقط گریه می کردم.

پدر همه پناه کودکانه احد بود.

با رفتن پدر، احد بی پناه شد.

دیگر کسی نبود که با پنهان شدن در پشت هیبت مردانه اش بتواند از هر خطر و تهدیدی در امان باشد.

احد عظیم زاده درس را رها می کند

مدتی پس از فوت پدر، احد دانست که دیگر نمی تواند به مدرسه برود.

باید سهم مادی حیات خود در خوانواده را می پرداخت.

غیرت آذری به احد و برادرش اجازه نداد که مادر و خواهرانش بخواهند در پی کسب معاش باشند.

از 7 سالگی تا 13 سالگی احد را از کلاس برداشتن.

امکانات مالی اجازه نداد، او را پشت دار فرش گذاشتن، از 7 سالگی احد فرش بافت، با یتیمی بزرگ شد و خیلی سختی ها کشید.

با مرگ پدر، احد با دیو فقر آشنا شد.

دانست او مانده و خوانواده ای نسبتا بزرگ بدون محل درآمدی.

تنها دلخوشی احد مادرش بود که همه کس و کارش بود.

دست تقدیر، احد را در آستانه تجربه ای عظیم قرار داد.

آنچه احساس می کرد یاس نبود، خشمی گنگ بود که رفته رفته جای خود را به تلاش مستمر برای پیشرفت می داد.

احد عزم خود را جزم کرده بود تا نگذارد زندگی و مشکلات بر او چیره شود.

خواست تا خود، زندگی را آنگونه که پدرش آرزویش را داشت بسازد.

هر روز ساعت های متوالی و بدون وقفه کار میکرد.

اولین تجریه های بیزینس احد عظیم زاده شکل میگیرد

قالی بافی را کافی نمیدانست، پس مشاغل کوچکتری برای خود دست و پا کرد.

او می گوید: کنجکاوی میکردم چیکار کنم، شروع میکردم به بیزینس، اولین بیزینس او خرید مرغ و خروس زنده بود.

دوچرخه بی ترمزی داشتم، می رفتم دو تا ده بالاتر، 7-8 کیلومتر، برف به صورتم می زد، یخ می زدم.

می رفتم ده  های بالا، پوست گوسفند می خریدم و می آوردم توی اسکو می فروختم، دانه ای 2 قرون، 3 قرون، 5 تا یک قرونی گیرم میومد.

احد بهترین سالهایی را که دوران سرخوشی کودکانه می نامید پشت دار قالی گذراند.

6 سال تلاش از او نه کودک بلکه مردی ساخته بود با کوله باری از تجربه و اندکی پس انداز.

دوران کودکی احد عظیم زاده
دوران کودکی احد عظیم زاده

احد عظیم زاده به فکر راه اندازی کسب و کار است

13 ساله بود که دانست باید فکری نو دراندازد.

به توصیه مادر و خواهرا، پای دار قالی نشستند و احد بی واسطه دلال، دسترنج خواهران خود را در بازار می فروخت.

احد عظیم زاده به فکر راه اندازی کسب و کار است
احد عظیم زاده به فکر راه اندازی کسب و کار است

یواش یواش تا 19 سالگی سرمایه احد به 20 هزار تومان رسید، 20 هزار تومان را هم مادر و برادرش از او قرض گرفتند و بعدا با زحمت بخشی از ان را برگرداندند.

احد بعد از اون به سربازی میره و خدمتش زیاد طول نمیکشه 17 روز خدمت سربازیش طول میکشه (احتمالا چون سرپرست خوانواده بوده!).

روزگار با تخلی و شیرینی اش به هر حال گذشت.

حالا خواهران احد به سنی رسیده بودند که باید به خانه بخت می رفتند.

حسن، برادر بزرگتر، ازدواج کرد و یکی از اتاق های کوچک خانه شد خانه او.

از داخل اتاق حسن، به پشت بام خانه راهرویی بود که احد از اون بالا می رفت و برفها ترا پارو میکرد.

او می گوید: وقتی می اومدم پایین، مادرم میگفت، بچم بزرگ شده دیگه همه کاری میتونه بکنه.

احد عظیم زاده از دوران کودکی خود می گوید
احد عظیم زاده از دوران کودکی خود می گوید

حالا اندوخته ای داشت که در آن زمان قابل ملاحظه بود.

پس اندازی که مزد روزهای سخت زندگی اش بود.

در همین زمان زمزمه های مادرآغاز شد!

احد بزرگ شده بود که با اصرار و امر مادر ازدواج می کند.

احد عظیم زاده به اصرار و امر مادر ازدواج می کند
احد عظیم زاده به اصرار و امر مادر ازدواج می کند

احد از کودکی دو آرزو داشت:

  • یا خلبان شود
  • یا پولدار!

برای خلبانی اندکی دیر شده بود اما برای پولدار شدن، نه!

اما برای رسیدن به ثروت کار و تلاش به تنهایی کارساز نبود.

احد عظیم زاده به دنبال ایده ای ناب برای کارآفرینی است

ایده مورد نیاز بود که با ترکیب کار و تلاش، معجونی خیال انگیز حاصل شود.

احد برای کسب ایده از دو برادر تاجری که مقیم آلمان بودن و با آنها آشنا بود درخواست دعتنامه می کند.

احد می گوید: دوست داشتم مسیر پولدار شدن را یاد بگیرم.

دوست داشتم یک کار تک انجام بدم.

بخاطر اینکه به فکر تولید فرش بودم، پدرم کارگاه تولید فرش داشت قبلا، می خواستم برم آلمان و یک ایده جدید بدست بیارم.

احد تصمیم گرفته بود نزد این دو برادر برود.

آن ها قبل از او این راه را پیموده بودند و رموزی می دانستند که می توانست کلیدهای طلایی تجارت را در دست های احد جوان قرار دهد.

باید با یاری آن ها با فوت کوزه گری آشنا می شد.

احد زبان نمیدانست، تجربه سفر به اروپا را هم نداشت اما جسارت داشت!

احد عظیم زاده برای یافتن ایده کارآفرینی عازم آلمان می شود

احد با کیفیت کار خود آگاه بود، با دلی اکنده از غرور و امید عازم آلمان شد.

او می گوید: اونجا یه بررسی کردم توی اون یک هفته ای که آلمان بودم، پرس و جو کردم ببینم آدمای پولدار کجان.

اون زمان عرب های پولدار توی دبی نبودن، دبی اون زمان جزیره ای بی آب و علف بیش نبود. این ساختمان های عظیم هنوز ساخته نشده بود.

تمام عرب های پولدار می اومدن به ژنو!

احد عظیم زاده عاقبت توانست به کمک یکی از آشنایانش در آلمان ویزای یک ماهه برای ژنو بگیرد.

احد از مسافرتش به آلمان می گوید

احد می گوید: رفتم ژنو، از هواپیما که پیاده شدم و می خواستم برم به هتل، 10 دقیقه طول کشید به راننده تاکسی بفهمونم که میخوام برم به فلان هتل!

من به فارسی و ترکی صحبت میکردم اما راننده تاکسی متوجه نمی شد و منم انگلیسی بلد نبودم.

سرانجام با کلی زحمت به طرف فهموندم که کدوم هتل میخوام برم!

اونجا یک فرش فروشی هست که آشنایی با صاحبش نداشتم، یه آقایی به نام بابایی صاحب فرش فروشی بود.

روز اول اقامت احد در ژنو مصادف بود با روز آخر سفرش!

چرا که در همان روز به طور تصادفی با تاجر ایرانی آشنا می شود. برخوردی که مسیر زندگی اش را برای همیشه دگرگون می کند.

یک تاجر فرش به نام آقای بابایی همه آنچه که احد را به خاطرش آن به این سفر تن داده بود ار به او داد.

ایده ای بکر، ایشون به من گفت، آقا شما ایرانی هستید؟

بهش گفتم من اومدم برای بازاریابی فرش.

بهش گفتم من میخوام فرش تولید کنم برای صادرات!

گفت اگه میتونی بیا برو 5-6 تا فرش گرد بده ببافن!

احد عظیم زاده با ایده ای نو به ایران باز می گردد

احد پس از بازگشت از ژنو، در اولین فرصت وامی را از بان می گیرد و با پس اندازی که داشت کارگاهی اجاره و چندین دار قالی برپا می کند.

احد عظیم زاده کارگاه فرش بافی راه اندازی میکند
احد عظیم زاده کارگاه فرش بافی راه اندازی میکند

فرش گرد قبل از انقلاب اصلا بافته نمیشد!

من اونجا ایده را از ایشون یاد گرفتم و برگشتم ایران، فقط سرمایه یکدانه قالی داشتم اما از بچگی عاشق ریسک کردن بودم!

ایده بافت فرش گرد
ایده بافت فرش گرد

10-20 درصد را نقد دادم و رفتم ابریشم و مواد اولیه خریدم.

اومدم 27 تا فرش گرد از 4 در 4 چهار تا، 5 در 5 چهار تا، 6 در 6 چهار تا و حتی دو تا 10 در 10 هم زدم.

از آنجا که فرش گرد تنها با یک گره آغاز می شود و رفته رفته پهن می شود، با سرعت بیشتری نسبت به فرش های معمولی بافته می شود.

ایده جدید بافت فرش گرد توسط احد عظیم زاده
ایده جدید بافت فرش گرد توسط احد عظیم زاده

 عظیم زاده یک شبه خوشبخت می شود!

بافت فرش ها به نیمه رسیده بود که مشتری های رویایی احد از راه می رسند.

دو تاجر ایرانی مقیم اروپا که در سال 60-61، چند فرش به مبلغ 12.5 میلیون تومان از احد پیش خرید می کنند.

برای درک ارزش ریالی این مبلغ در آن سال همین بس که می شد با 500 هزار تومان در تهران، آپارتمانی کوچک خرید.

احد برای عقد قرار داد به خانه آن دو تاجر در تهران میرورد اما به جای مهمانی همش به فکر پول بوده!

6 میلیون چک روز بانک تجارت و 6.5 میلیون چک 4 ماهه دریافت میکنه.

احد به ظاهر یک شبه ثروتمند شد ولی در حقیقت این خوشبختی نه یک شبه بلکه برپایه رنج و تلاش تمام دوران کودکی و نوجوانی اش بود.

روزهایی که به جای بازی های کودکانه، مردانه کار کرده بود، الان او خود را نه روی زمین بلکه روی ابراها میدید.

تمام رویای کودکی اش یک به یک شکل واقعیت به خود گرفتند.

دورازه های طلایی تجارت به رویش گشوده شد.

مادر از شادی و موفقیت پسر لحظه ای آرام نداشت چرا که احد هر آنچه را داشت با اعضای خوانواد هاش سهیم شد.

احد می گوید: همیشه زیاد تلفن دارم. روزی 300-400 تلفن را باید جواب دبم.

چون تمام کارها را خودم رسیدگی میکنم.

تمام تلفن ها را خودم باید جواب دبم.

احد به دنبال گمشده خود است!

در ورای همه پیروزی ها و ثروتی که نصیبش شده بود خودش احساس میکرد چیزی کم است.

چیزی از جنس پدر!

هر چند او اکنون پدر شده بود، همچون یتیمی حسرت آغوش گرم پدر آزارش میداد.

شاید برای همین نیاز بود که به سراغ کودکان یتیم رفت.

با پذیرش سرپرستی تعدادی از آن ها، آرامشی که دنبال آن بود را بازیافت.

ولی این آرامش چندان دوام نیافت.

احد عظیم زاده به دنبال گمشده خود است
احد عظیم زاده به دنبال گمشده خود است

احد عظیم زاده از عرش به فرش می افتد!

درست در شرایطی که احد خود را در اوج آرزوهای خود می دید، زندگی بازی تازه ای را با او آغاز کرد.

سال 1372 پایانی بود بر هر آنچه احد خوشبختی اش می نامید.

مشکلاتی پیش آمد توی ایتالیا، سویس، زوریخ، توی دبی! پولامونو خوردن!

رقم بسیار بالا بود، به مو رسیدم!

همه گفتن عظیم زاده دیگه تموم شد!

به اونجا رسیدم که برم یک پیکان بگیرم و مسافرکشی کنم!

بهترین دوستای من که یک تن نون و نمک با هم خورده بودیم به من چپ چپ نگاه میکردن!

احد عظیم زاده دست به دامان ضامن آهو می شود

با خودم فکر کردم هیچ کس دیگه نموتونه کار منو سامان بده.

بلیط گرفتم رفتم حرم امام رضا.

تا ساعت 2 توی حرم گریه کردم.

اون زمان 30 تا بچه زیر پوشش داشتم، حالا 1220 تا دارم.

اون موقع گفتم دو تا کار را نمیتونم تحمل کنم:

  1. کسی سرزنشم کنه
  2. برای این بچه ها نداشته باشم خرج کنم

اون موقع باید بمیرم.

دیدم در خونه مرد رفتم، مرد تر از امام رضا سراغ نداشتم!

احد عظیم زاده حاجت خود را از امام رضا میگیرد
احد عظیم زاده حاجت خود را از امام رضا میگیرد

احد عظیم زاده دوباره به عرش می رسد!

ظرف 6 ماه 10 برابر قبل وضعم بهتر شد!

وقتی که دوستام 1000 دلار هم بهم اعتماد نداشتن از یکی از اونهایی که در سویس با هم کار میکردیم بهم زنگ زد.

گفت یک میلیون دلار ریختم به حسایت و قرار شد یک میلیون دلار دیگه هم بریزه تا براش فرش بخرم.

وقتی بهم زنگ زدن، نگفتم که ورشکست شدم و فرش ندارم!

بهشون گفتم حتی پول هم نریختی مشکلی نداره بیایید فرشاتون رو ببرید!

سال 72 دلار ساعتی میرفت بالا، دلار رو تبدیل کردم به ریال و وقتی میخواستم برای اونها جنس بخرم در کنارش برای خودم هم 300-400 میلیون تومن اون زمان فرش خریدم.

تا وقتی میخواستم فرشهای خودمو بفروشم 400 میلیون شد، 700 میلیون و بعدش هم یک میلیارد!

تقدیر اینگونه است! آنچه تو آن را رنج و بلا میدانی آزمایشی ساده بیش نیست!

احد عظیم زاده تعداد کودکان تحت پوشش خود را افزایش میدهد

ثمره شکستی که خوردم افزایش یکباره تعداد کودکانی بود که آن ها را تحت پوشش داشتم.

هر سال 100 تا کودک را به کودکان تحت پوشش اضافه میکنم.

وقتی خدا پول به آدم میده باید لیاقت خرج کردنش رو هم بده!

بعضی ها پول دارن اما لیاقت درست خرج کردنشو ندارن!

احد عظیم زاده تعداد کودکان تحت سرپرستی خود را افزایش می دهد
احد عظیم زاده تعداد کودکان تحت سرپرستی خود را افزایش می دهد

فرش عظیم زاده سالها برند برتر فرش در ایران و جهان است

آقای عظیم زاده سالیان متوالی است به عنوان صادر کننده فرش شناخته شده است.

برتری که آوازه آن تا دورترین کشورها هم رسیده است.

همین کیفیت بالای فرش اوست که برند عظیم زاده را به عنوان بهترین برند فرش در ایران مشهور ساخته است.

سال 88 وزارت بازرگانی از هر صنعت به یک تاجر برند داده است، برندی که به فرش داده به فرش عظیم زاده رسیده است!

الان فرش عظیم زاده برند است!

فرش عظیم زاده برند برتر فرش در ایران و جهان
فرش عظیم زاده برند برتر فرش در ایران و جهان

عظیم زاده به مشتری خود احترام می گذارد

احد می گوید:

فرشی که به مشتری میفروشیم، تا یکسال آسینده ببره عروسی روش بگیره، آب بریزه روش، شربت روش بریزه، با کفش روش راه بره، سر یکسال فرش را بیاره بگه اینو دوست ندارم و میخوام پولمو پس بدید، یا این فرش را پس بدم و یه فرش جدید میخوام بگیرم!

ما همون پولی را که بابت فرش داده را بهش پس میدیم.

اگه خواست پولشو میدیم بهش اگه هم فرش جدید خواست معاوضه میکنیم. این میشه سرویس برای مشتری!

احد عظیم زاده مجری و سرمایه گذار پروژۀ قو الماس خاورمیانه

در سالهای اخیر آقای عظیم زاده پا را از تجارت فرش فرا نهاد و قصد دارد در زمینه های دیگر نیز صاحب نام و عنوان شود.

مجتمع تفریحی تجاری و مسکونی او در شمال کشور آنقدر عظیم است که مشابه آن را نه در ایران بلکه در کشورهای مجاور نیز کمتر میتوان یافت.

هدف اول آقای عظیم زاده از ساخت این مجموعه بزرگ، جذب توریست به منطقه و اشتغال زایی برای چندین هزار جویای کار است.

دیدگاه احد عظیم زاده نسبت به نوع سرمایه گذاری

عظیم زاده می گوید:

میدونم که اگه بیام توی تهران هر کجا یک ملک کلنگی بخرم و بکوبم و بسازم سود خوبی میبرم.

نه اینکه تا حالا این کار را نکرده باشم، اما دیدم توی ایران هتل خوب نداریم.

ما هتل 35 طبقه تا حالا نداشتیم! و حالا حالا هم نخواهیم داشت!

خدا کنه 100 تا از این نوع هتل ها در ایارن داشته باشیم اینا آبروی کشورمون هستند، اما فعلا نداریم.

مجتمع عظیم تفریحی و گردشگری احد عظیم زاده
مجتمع عظیم تفریحی و گردشگری احد عظیم زاده

ولی من عظیم زاده این کار را شروع کردم.

من پروژه خیلی میسازم، اومدم این پروژه را با مساحت 43 هزار متر زمین با 173 هزار متر زیر بنا و یک هتل مجلل 35 طبقه، یک پارکینگ 10 طبقه و 1800 تا پارکینگ پیش بینی شده توی پروژه کلید زدم.

نمای داخلی هتل احد عظیم زاده
نمای داخلی هتل احد عظیم زاده
نمای داخلی هتل 35 طبقه عظیم زاده
نمای داخلی هتل 35 طبقه عظیم زاده
نمای داخلی هتل شش ستاره احد عظیم مزاده
نمای داخلی هتل شش ستاره احد عظیم مزاده
نمای داخلی هتل شش ستاره
نمای داخلی هتل شش ستاره
نمای داخلی هتل قو
نمای داخلی هتل قو

هیچ کسی توی پارکینگ از سنگ خارجی استفاده نمیکنه اما در اینجا توی پارکینگ دور تا دور از سنگ خارجی مرغوب استفاده شده!

این هتل اسما 5 ستاره است و رسما 6 ستاره

نمای داخلی هتل احد عظیم زاده
نمای داخلی هتل احد عظیم زاده
نمای داخلی هتل شش ستاره احد عظیم زاده
نمای داخلی هتل شش ستاره احد عظیم زاده

هتل 6 ستاره طبق قوانین بین المللی برای هتل های شش ستاره باید کازینو داشته باشه!

مجوز تاسیس کازینو را جمهوری اسلامی نمیده!

به فرض این که این مجوز را هم بدن من نمیخوام این پول قاطی پولام بشه!

در نتیجه اومدیم اسم هتل را هتل 5 ستاره دو لوکس گذاشتیم.

هتل 6 ستاره احد عظیم زاده
هتل 6 ستاره احد عظیم زاده

احد عظیم زاده از مجموعه کشتی مانند خود می گوید

در کنار این هتل مجموعه ای به شکل کشتی ساختیم.

این کشتی عبارت است از:

  • 3 طبقه پاساژ تجاری
  • 486 تا مغازه تجاری
  • دو برج 25 طبقه ای مسکونی
  • 18 تا رستوران
  • 19 تا فست فود
  • 3 باند هلیکوپتر

احد عظیم زاده از جزیره اش می گوید!

علاوه بر این یک جزیره دارم!

این جزیره مجوزش داره آماده میشه و استارت کار را زدیم:

  • 100 هزار متر مساحت داره
  • شهر بازی روش درست میکنیم
  • هر آبی خواهیم داشت مثل آنتالیا از اون هم مدرن تر
  • 9 هزار متر زمین گلفت
  • 7 هزار متر آمفی تئاتر
  • 6هزار متر زمین تنیس
  • 6 هزار متر زمین والیبال
  • برای 900 نفلر صندلی چیده میشه توی رستوران!

ایده و خلاقیت های کارآفرینی احد عظیم زاده

توی شمال زیاد بارون میاد، رستوران را به گونه ای درست کردیم که با زدن یک دکمه سقف شیشه ای بسته میشه و با زدن یک دکمه باز میشه!

این جزیره را نه ترکیه داره، نه دبی داره، نه کشورهای اطراف دارن!

توی ساخت و سازمون از بهترین متریال استفاده کردیم!

با مشورت مشاورانم 4 تا از آسانسورها را از طلای 18 عیار ساختیم!

بیان کیفیت هتل و کل این مجموعه به هیچ عنوان کار ساده ای نیست

از یک دانشگاه کانادایی آمده بودن برای بازدید از پروژه، احد می گوید، منو نگاه می کردن و با تعجب میگفتن ما باور نمیکنیم این پروزه در ایران اجرا شده باشد!

عظیم زاده به اعتراف خودش به تمام رویاهای کودکی اش جامه عمل پوشانده.

او با جسارت و توکلی مثال زدنی توانست به هر آنچه آرزویش را داشت دست یابد.

احد در بازدید از یکی از پنت هوس هایش می گوید:

این یکی از پنت هوس های این پروژه است به متراژ 1700 متر، آشپزخانه ی 120 متری، سالن پذیرایی، سه تا اتاق خواب، مستر 170 متری و 120 متر تراس رو به دریا!

دیدگاه خاص عظیم زاده نسبت به جهان هستی

احد عظیم زاده، کارآفرین برتر فرش دست بافت در دنیا، فضیلت را نه به تعداد صفرهای حساب بانکی بلکه به نگاه حقیقی به انسان و هستی می داند.

احد روستا و دوستان کودکی اش را فراموش نکرد

عظیم زاده هنوز به روستای فقیری که در آن رشد کرده افتخار میکند.

هیچکدام از دوستان کودکی اش را فراموش نکرده است با همه ی آن ها در ارتباط است و کمک حالشان است.

روستای اسکو از خیر اندیشی عظیم زاده صاحب چند مسجد، بیمارستان و مدرسه شده است.

شاید راز موفقیت او نیز به همین نوع نگاه و سبک زندگی اش باز می گردد.

گردآوری و تدوین: آکادمی کسب و کار تک ایده

پیج رسمی فرش عظیم زاده

مشاهده ویدیو:

مشاهده ویدیوی فرمول موفقیت احد عظیم زاده-بخش اول

مشاهده ویدیوی فرمول موفقیت احد عظیم زاده-بخش دوم

مشاهده ویدیوی فرمول موفقیت احد عظیم زاده-بخش سوم

مشاهده ویدیوی فرمول موفقیت احد عظیم زاده-بخش چهارم

3 دیدگاه دربارهٔ «کارآفرینی به نام احد عظیم زاده»

  1. سپاس
    متن زندگی بزرگ مردان و زنان ایرانی دل همه ما ایرانیان را به شوق وامیدارد. اما شایسته است که این امر ، با صرف وقت بیشتر، بدون غلط املائی و انشائی باشد تا کام خواننده را شیرین تر نماید.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − چهارده =